عاشق كه باشي همه چي واست رنگ و بوي ديگه اي پيدا ميكنه.
اين همه مدت زبان ادبيات فارسي خوندم همش ميگفتم چي ميشه كه يه شاعر توي يك بيت از آرايه ي تناقض استفاده مي كنه.
چطور ميشه كه هم تاريكي و هم روشني رو با هم در يك زمان حس ميكنه و مينويسه.
اما حالا ميبينم كه اگه عاشق باشي همه چيز ممكنه
يه ثانيه پيش مينويسم جگر تشنه ات محال است سيراب شود سايا
و چند ثانيه ديگه مي نويسم
هرچه هم سيراب بشم باز هم در اوج سيرابي ناسيرابم
عشق يعني همين
جگر تشنه ي من هميشه تشنه ي توست
هر لحظه كه سيرابم كني باز تشنه تر توام
سيراب ناسيراب
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: